گروه صنایع معدنی فولاد
 
دولت بازی را به هم نزد
صنعت فولاد در دوره پساتحریم
گروه صنایع معدنی >فولاد - ساعت 7:30 صبح روز دوشنبه (28 بهمن 92) قرار را نهایی میکنیم. برگزاری چهارمین همایش فولاد و معدن بیشتر اهالی این صنعت را به خود مشغول کرده و تا بعد از همایش به سختی میتوان جمعی از آنان را دعوت کرد تا در میزگرد صنعت فولاد شرکت کنند.
به گزارش ماین نیوز، با این حال صبح دوشنبه تنها فرصت خالی سه تن از فعالان این صنعت است که میپذیرند در میزگرد حاضر شوند.

محمدحسن عرفانیان، بنیانگذار شرکت فولاد مبارکه، رضا شهرستانی فعال بخش خصوصی صنعت فولاد و رسول خلیفه سلطانی، دبیر انجمن فولاد ایران سه چهره شاخص این صنعت هستند که در این میزگرد به بحث و بررسی وضعیت صنعت فولاد در ایران پرداخته اند.

این میزگرد حول سه محور برگزار شد. اول اینکه چرا با داشتن منابع غنی سنگ آهن و انرژی فراوان ایران هنوز نتوانسته در صنعت فولاد رشد کند و حتی به تامین نیازهای داخلی خود بپردازد.
دوم هم با توجه به توافق ژنو و گشایش های بین المللی چه درهایی به روی این صنعت باز شده و در نهایت هم با توجه به آغاز فاز دوم هدفمندی و تجربه فاز اول چه فرصتها و تهدیدهایی پیش روی صنعت فولاد ایران قرار گرفته است.

سعی شد در این میزگرد به عوامل توسعه نیافتگی صنعت فولاد ایران پرداخته شود و حاضران به این پرسش پاسخ دهند که با توجه به سند چشم انداز 1404 آیا ایران توانایی رسیدن به ظرفیت تولید 55 میلیون تنی در نظر گرفته شده را دارد یا خیر. آیا با توجه به اینکه از سال 44 تاکنون که صنعت فولاد در ایران پایه گذاری شده و در عرض حدود نیم قرن به تولید 15 میلیون تن فولاد خام رسیده ایم میتوانیم تا سال 1404 ظرفیت فولادمان را به حدود سه برابر افزایش دهیم یا خیر؟

بحثی که میخواهیم شروع کنیم در ارتباط با وضعیت صنعت فولاد، در حال و آینده است. درباره گذشته این صنعت بسیار صحبت شده است. سوال اصلی اینجاست که چرا با وجود این همه ذخایر عظیم معدنی، ذخایر گاز و حتی زغالسنگ،که داریم نتوانسته ایم در صنعت فولاد به توسعه دست یابیم و کشور را در این آلیاژ استراتژیک به خودکفایی برسانیم. چه موانعی بر سر راه توسعه صنعت فولاد در سالهای اخیر بوده است؟

محمدحسن عرفانیان: اجازه بدهید از یک نگاه کلی به این موضوع بپردازیم تا به پاسخ سوال برسیم. بدون شناسایی فلسفه، هر کاری کنیم نتیجه عکس میشود و امکان اینکه به نتایج مورد نظر دست پیدا کنیم شدنی نیست. زمانی که از فلسفه چیزی آگاه باشیم، سقفی که در حقیقت برای آن قائل شده ایم همان است که در ذات فلسفه برایش تعریف کرده ایم.

به خاطر همین است که امروز با تجربه ای 30ساله بعد از انقلاب تاکنون به این نتیجه رسیده ایم که از ابزارهایی که در دست حکومت برای دستیابی به توسعه صنعت است درست استفاده نمیکنیم. چون ما فلسفه مدیریتمان صحیح نیست بنابراین فلسفه پول را نمی شناسیم، فلسفه بانک مرکزی را نمی شناسیم و نتیجه اش این میشود که به پول ارزش ذاتی داده میشود در حالی که پول یک کاغذ است و ارزش ذاتی ندارد بلکه دارای ارزش اعتباری است.

در ایران متاسفانه همه ارزش ذاتی کار، در بهره است. اصلاً فلسفه صنعت چیست؟ در دنیا همواره اصل فلسفه صنعت این بوده است که ابزار اعتلای فرهنگ باشد، نه اینکه تنها بعد اقتصادی را اعتلا دهد. چرا که با ارتقای صنعت در زندگی و استفاده از تکنولوژی، سبک زندگی هر فردی هم متفاوت میشود. ما کلمه صنعت را به فولاد اضافه کرده ایم و بنابراین سطح انتظار و استفاده از آن را کاهش داده ایم. یعنی استفاده ای که از آن میتوانستیم داشته باشیم را نکرده ایم.

متاسفانه در «صنعت فولاد» به علاوه اعتلای فرهنگ، دو روندی که دنیا در استفاده از صنعت فولاد داشته است را هم انجام نداده ایم. اگر به کشورهای صنعتی نگاه کنید متوجه میشوید که همه این کار را به صورت مساوی انجام داده اند البته صرف نظر از ایدئولوژیشان. اروپا، چین، ژاپن و هند و کره از جمله کشورهایی هستند که از فولاد در دو مدل استفاده کردهاند، اول صنعتی شدن، دوم رشد پایدار. چرا از اول انقلاب تاکنون دولتها نتوانسته اند رشد پایدار را تجربه کنند؟ چرا چین با 5/1 میلیارد جمعیت رشد پایدار دارد؟ چرا این کشور با این همه جمعیت، رشد را میتواند افزایش دهد؟ زیرا در این حیطه یک ابزار قوی دارد و این ابزار را در کنار هم چیدمان کرده است و هم به صنعتی شدن دست یافته و هم رشد پایدار.

زمانی که صنعت فولاد به عنوان تنها گزینه صنعتی شدن یا رشد پایدار انتخاب میشود، آیا درست است که اعتلای فرهنگ را در توجیه اقتصادی نیاوریم؟


صنعت فولادی که در کشور از آن برخوردار شدیم، ناشی از احداث فولاد مبارکه است وگرنه ما با فولاد آشنا نبودیم. در ایران وقتی میگویند فولاد توجیه اقتصادی دارد با آوردن چهارتا عدد این را میخواهند ثابت کنند، متاسفانه این سرنوشتی است که صنعت فولاد به آن مبتلا شده است.
در واقع همانطور که به یک کارخانه پفک نمکی نگاه میکنیم همان طور هم به صنعت فولادمان نگاه میکنیم. این فاجعه ای برای اقتصادمان است. زمانی که فولاد مبارکه را در اصفهان میساختیم در حقیقت سبک زندگی را در این شهر به وسیله کار در عرصه فولاد تغییر دادیم. سبک زندگی بر رفتار آنها تاثیر گذاشته بود. ماشین شان عوض شده بود، مدل حرف زدنشان حتی راه رفتنشان هم تغییر کرده بود. امروزه نوع نگاه و جهانبینی این آدمها نسبت به سبک زندگی متفاوت است.

در هر صورت من آن زمان متهم شدم که چرا سبک زندگی مردم را عوض کرده ام. در دفاع از خود گفتم سبک زندگی که به وجود آمده است از دل کار در این صنعت است. در قرآن هم از آهن به عنوان یک ابزار اقامه قسط یاد شده و معتقدم در کشورمان آهن در صنعتی به کار رود که مردم را به سبک زندگی قرآنی نزدیک کند.

در صورت استفاده نابجا و بی تدبیری نتیجه این میشود که 400 هزار تن امروز در فولاد مبارکه جنس تلنبار شود و بانک هم قصد داشته باشد همه این اجناس را توقیف کند.

رسول خلیفه سلطانی: جناب عرفانیان به نکات بسیار خوبی اشاره کردند که لزوم شناسایی فلسفه توسعه است. ایران در صنعت فولاد میتواند با یک نقش ارگانیک به توسعه صنعتی و اقتصادی برسد.

بین سال های 1353 تا 1355 تئوریسین توسعه اقتصادی ایران، فردی به نام هیریشمن اهل آرژانتین بوده که یک مدل توسعه اقتصادی را ارائه کرد که الان هم در کتاب توسعه اقتصادی مطرح است. چون آرژانتین صنایع معدنی و تا حدودی صنایع نفت و گاز جزو مزیتهایشان بود، مدلی تعریف کرد که نفت و پتروشیمی، صنایع معدنی و در راساش فولاد، دو شاهبال توسعه اقتصادی در آرژانتین باشد. ظاهراً هیریشمن به ایران آمد و همین مدل را در ایران برای توسعه اقتصادی تعریف کرد.

الان که دقت میکنیم میبینیم در اقتصاد ایران با همه مطالعاتی که چندین بار پس از انقلاب هم صورت گرفته نفت، پتروشیمی و صنایع معدنی را به عنوان مزیتهای اصلی اقتصادی معرفی کرده اند. در صورتی که نمیتوان گفت در صنعت آیتی یا الکترونیک یا زمینه های دیگری مزیت ویژه ای داریم که در دنیا با رقابتهای غیرمحلی و بین المللی میتوانیم بفروشیم و مبادله کنیم. اما در مورد اجناسی که در اطرافمان است و در ایران موجود است کسی دیگر رقابت نمیکند زیرا همه مواد اولیه اجناس محلی است.

برخی کالاها در خود ایران ساخته میشود تا وارد شود، در واقع برای رقابت بین کشورها اقتصادی ایجاد نمیکند. بهتر است درباره آن کالایی حرف بزنیم که بتوان برایش رقابت کرد.

به هر جهت مزیتمان در ایران کالاهایی مانند نفت و پتروشیمی و دیگر مواد معدنی و محصولات معدنی است که در دنیا بتوانیم بفروشیم. البته در صنایع کشاورزی و صنایع غذایی هم مزیتهایی داریم که وارد نمیشوم، چون بحث گسترده ای است. ولی صنعت فولاد صنعتی است که به ازای هر شغلی که در کارخانه ایجاد میشود چند هزار شغل دیگر کنار آن شکل میگیرد.

با صحبت آقای خلیفه سلطانی موافقم. طبق مطالعات دانشگاه اصفهان صنعت فولاد سه هزار شغل ایجاد میکند. ببینید در صنعت فولاد به ازای هر شغلی که در خودش به وجود میآید سه هزار شغل در صنایع وابسته به آن به وجود میآید. اما ضریب اشتغال در این صنعت 43 درصد است.

بله، همین ضریب شغلی بسیار مهم است و این ویژگی خوب صنعت فولاد است. اما اتفاقی که در ایران در حال رخ دادن است این است که ما در تولید فولاد یعنی از اکتشاف، استخراج، تولید کنسانتره، تولید گندله، تولید آهن اسفنجی، فولادسازی، ریخته گری، نورد گرم، نورد سرد و کارهای پوششی روی ورق یک زنجیره داریم. چون ما تکنولوژیمان هم در ایران بر اساس گاز طراحی شده، این زنجیرهمان طولانیتر است.

حالا اگر فرض کنید زغال کک شو به اندازه کافی داشتیم و در مسیر تولید فولاد از کوره بلند هم حجم زیاد تولیدی داشتیم در نتیجه آن زنجیره کوتاهتر بود. یعنی در کوره بلند مسیر تولید فولاد از چدن و فولادسازی بود که در این صورت زنجیره کوتاهتر تعریف میشد و سنگ آهن که به کوره بلند هدایت میشود، همان جا و در همان کارخانه از سنگ آهن به چدن و بعد به فولاد میرسید. ولی در روش گازی یا روش احیای مستقیم این چند حلقه در کارخانجات مختلفی که حلقه های یک زنجیره میشوند، شکل میگیرد.

در حال حاضر مشکلی که ما در ایران با آن روبه رو هستیم، این است که یک مسیری را شروع کردیم که این مسیر از سه کارخانه ذوب آهن، فولاد مبارکه و فولاد خوزستان نشأت گرفته است.
این سه بودند که رسالت توسعه فولاد کشور را بر عهده گرفتند و هر چه سرمایه گذاری کردیم یک سرمایه گذاری بنگاهی نبوده بلکه یک سرمایه گذاری بر روی بخش فولاد کشور بوده است. ولی این سرمایه گذاری های قبلی الان به کجا سرازیر میشود؟ در طول تاریخچه صنعت فولاد، اکنون این صنعت در یک وضعیت جهشی قرار گرفته است که سرمایه گذاریهای قبلی به آنجا سرازیر میشود. در این مرحله جهشی امیدواریم به حداقل 30 میلیون تن تولید فولاد برسیم.

چه زمانی به این 30 میلیون تن تولید فولاد خواهیم رسید؟

ظرف همین چند سال آینده. ببینید اگر امروز شاهد تاخیر و تعلل در این موضوع هستیم برای این است که هفت، هشت حلقه در زنجیره، خواه ناخواه باید با هم هماهنگ باشند. این هماهنگی خودش تا به حال یک تجربه بوده و تاکنون چنین تجربه هایی نداشته ایم. نوردهایمان جلو هستند، فولادسازی هایمان عقب بودند که اکنون جلو افتادند، آهن اسفنجی مان هم به تناسب اینها. تقریباً با هم هماهنگ پیش میروند. ولی در گندله سازی و تولید کنسانتره به شدت دچار بحران خواهیم شد. چند سالی طول خواهد کشید که بحرانمان را در بحث گندله سازی و کنسانتره و استخراج و اکتشاف معادن سنگ آهن طی کنیم. الان کشور با این بحران دست و پنجه نرم میکند.

سنگ آهنی که تولید میکنیم کفاف تولید فولادمان را میدهد؟

خلیفه سلطانی: خیر، کفاف نمیدهد. به شدت با کمبود مواجه هستیم. میتوان گفت در حد یک بحران.

عرفانیان: به نظر می رسد یک مدیریت واحدی در این خصوص وجود ندارد.
بله، حلقه هایی که در این زنجیره وجود دارد نیاز به مدیریت واحد دارند. بهتر است بگویم فولادیها کار خودشان را کرده اند و اینجا معدنی ها هستند که عقب افتاده اند. فولادی ها در این روند جلوتر بودند و تاریخچه شان به خیلی سال پیش برمیگردد. البته نه اینکه معدنی ها همراه نبودند ولی همواره فولادی ها چون صنعتی تر بودند و به بازار نزدیکتر بودند و از طرفی حجم فعالیتشان، بزرگیشان، اندازه شان مناسبتر بوده است، جلوتر افتاده اند. معدنی ها یک اشتباه بزرگی که کرده اند این بوده است که الگوی بهتری به غیر از الگوی فولادیها پیدا نکردند، کار خود را رها کردند و فولادساز شده اند.

این مساله به مدیریت دولت بستگی دارد و مملکت ساختن خود هنر است. الان یزد به وسیله همین صنعت برای خود یک ایران مستقل شده، کرمان هم همینطور. سنگان هم وضعیتش فردا همین است.

منظور این است که نگاه استانی و منطقه ای به ذخایر معدنی باید از بین برود و مثلاً کرمانی ها نگویند چرا ما سنگ آهن بدهیم و اصفهانیها فولادش را بسازند؟ خودمان میرویم به دنبال ساخت کارخانه و فولاد را با اتکا به این ذخایر میسازیم. حالا این وسط چه مشکلی برای فولاد خوزستان، ذوب آهن یا مبارکه پیش میآید مهم نیست!

عرفانیان: بله، چنین اتفاقی متاسفانه افتاده و چنین تفکری نیز وجود دارد، فردا ممکن است چنین اتفاقاتی هم برای صنعت مس رخ دهد چون هم در کرمان و هم آذربایجان معادن مس داریم.

خلیفه‌سلطانی: همان طور که آقای عرفانیان گفتند با وضعیت خوبی روبه رو نیستیم و این وضعیت را باید مدیریت کرد تا بخش معدنی از عقب افتادگی خارج شود. فعالان عرصه معدن باید اکتشاف کنند چون در مقوله اکتشاف به شدت عقب افتاده اند. اکتشاف، استخراج، کنسانتره و گندله سازی چهار حلقه ای است که به شدت نیاز به توجه دارد. اگر بتوانیم این را مدیریت کنیم، توسعه اقتصادیمان در کشور معجزه خواهد کرد.

آقای شهرستانی با توجه به اینکه تا اینجای بحث به دلایل توسعه نیافتگی و اینکه چه عواملی باعث این توسعه نیافتگی شده اشاره شد، حلقه مفقوده این بحث به نظر شما کجاست؟ نظرتان در خصوص دلایل توسعه نیافتگی صنعت فولاد چیست؟

رضاشهرستانی: برای هر کار بزرگی باید کار گروهی انجام شود. در دهه 1960 کندی گفت که ما انسان را به ماه میفرستیم و بعد از 10 سال این اتفاق افتاد در صورتی که حدود سه رئیس جمهور عوض شد. اما در هر حال این کار انجام شد. بنابر این اهداف بلندمدتی که در ابتدا در نظر گرفتند، تمام دولتمردان هم برنامه شان بر این بود که این اقدام صورت گیرد. اما در ایران چنین نیست.

عرفانیان: دیوار چین هم یک مثال دیگر است، صد نسل و صد امپراتور آمدند و رفتند اما در عرض سه هزار سال بنا شد.

شهرستانی: بله، مثال خوبی را آقای عرفانیان زدند. همه در یک جهت حرکت کردند. مهمترین عامل این است که چون اهدافمان کارهای ظریفی دارد، در زمان خود باید این ریزه کاریها طبق اهداف بلندمدتی که در نظر گرفتیم، انجام شود. معضلاتی را هم که در این حین پیش بیاید در زمان خود برطرف کنیم. به نظر من بهتر است طوری عمل کنیم که معضل را حل کنیم وگرنه هدف را گم میکنیم. متاسفانه ما در ایران میبینیم که این افراط و تفریط بسیار رخ میدهد و حتی آن را در همه کارهایمان میبینیم تا جایی که آن اهداف بلندمدت را اصلاً فراموش میکنیم و به سمت و سوی دیگری میرویم.

این معضل اساسی و کلی ماست. یکی از مشکلات دیگر این است که در کارهای تک نفره ایرانی ها خیلی حرف برای گفتن دارند، مانند کشتی، تکواندو، شطرنج و غیره اما در کار گروهی کمتر کار میکنند. این زنجیره ای که آقای خلیفه سلطانی اشاره کردند واقعاً با یک برنامه ریزی طوری میتوان آنها را پیش برد که مانند دو امدادی هر دوندهای بخشی را بدود و چوب را به نفر بعدی بسپارد. با هم هماهنگ شوند و سرعتشان را به همدیگر انتقال دهند تا این زنجیره قطع نشود.

بنابراین اگر در نظر داریم برنامه ای اجرا کنیم، دولت باید چون در راس کار سیاستهای کلی را بنا میگذارد، طوری برنامه ریزی کند که افراد تشویق شوند در آن اهداف بلندمدت نقش داشته باشند تا به هدف دست یابند. نکته دیگری که متاسفانه در ایران صورت نگرفته و در خارج اتفاق افتاده است، این است که در دهه 1980، بهترین کاری که انسان میتوانست بکند الگوبرداری از دیگرانی بود که موفق بودند.

در دهه 1980 که خانم تاچر روی کار آمد، اقتصاد انگلستان وضع خوبی نداشت. رکود بود و مردم در خانه هایی فرسوده زندگی میکردند چون همه مملکت برای ملکه بود. تمامی شرکتها هم ورشکسته شده بودند، مثلاً شرکت بریتیش تلکام یک میلیارد پوند در سال زیان میداد. اما دولت به مجلس پیشنهاد داد ما تمام این شرکتها را خصوصی میکنیم، خانه ها را هم با 20 درصد قیمت به مردم واگذار میکنیم. خیلی افراد اعتراض کردند و گفتند این کاری که شما میکنید خیانتی بزرگ است. چرا ما باید 20 درصد قیمت را بدهیم؟ ما هزینه هایی داریم و غیره و ذالک، گفت من سال آینده میآیم به شما جواب میدهم. سال بعد که آمد گفت بریتیش تلکام را به یک پوند فروختم چون یک میلیارد زیان میداد فقط ما 500 میلیون پوند از آن مالیات دریافت کردیم. آیا من به این مملکت خیانت کردم؟ ولی ما چه کردیم؟ بعد از پیروزی انقلاب آمدیم تمام کارخانه ها را دولتی کردیم. به نظر من دولت باید نظارت کند و بر روی مالیاتش تمرکز کند. ولی دولت اصل 44 را نوشت. بگذارید با یک مثال برایتان شرح دهم، میگویند یک نفر میخواست مسیحی شود، پدر روحانی به او گفت اگر بخواهی مسیحی شوی چند شرط دارد. گفت چه شرطی؟ پدر روحانی گفت باید هر یکشنبه بیایی کلیسا و دیگر گوشت نخوری، مرغ نخوری، خلاصه آب را گرفت و به رویش پاشید و گفت که تو دیگر راجو نیستی حالا دیوید هستی! آن شخص یک هفته آمد و هفته دوم هم آمد ولی هفته سوم نیامد، کشیش رفت خانه اش که ببیند چرا نیامده، متوجه شد که مرغ را گذاشته و میگوید تو دیگر مرغ نیستی بادنجانی! تو دیگر گوشت نیستی خیاری! متاسفانه یک چنین کاری دولت با بخش خصوصی ما انجام میدهد. این دو دستگی که به وجود آمده خود بخش دولتی از رانتهایی استفاده میکنند. تا زمانی که این رانتخواریها باشد و یک رقابت سالم نباشد نمیتوان توسعه ای آفرید. چرا که با تزریق رانت، انگار دارید به فردی مرفین تزریق میکنید و نباید توقع داشت این فرد ورزشکار شود و تحرک کند. نکته بعدی این است که اگر قرار است مبنی بر سیاستهای کلی در برنامه پنجم توسعه، 55 میلیون تن تولید کنیم، باید بیاییم به قیمت روز و تکنولوژی نوین همراه با امکاناتی که در مملکتمان موجود است پیش برویم. ما اگر زغال کک شو نداریم نمیتوانیم استفاده کنیم و باید تدبیری برای این اندیشید، از سویی ما الان برای کشاورزی مان آب کافی نداریم باید از تکنولوژی استفاده کنیم تا آب صرف نکنیم. مثلاً میآییم یک کارخانه فولادی را که میلیونها مترمکعب آب مصرف میکند در بیابان میسازیم، بعد میبینیم مشکل آب داریم میگوییم چه کار کنیم؟ در واقع نیامدیم یک برنامه ریزی را که به مرور انجام شود ادامه دهیم، آمدیم یک طرح هشت گانه بزرگ را انتخاب کردیم که آنقدر معضلات بزرگی از لحاظ انتقال مواد، برقرسانی و آبرسانی دارد که عملی نمیشود. منتها اگر مانند کشور چین که از ابتدا برای تولید خود برنامه ریزی کردند عمل میکردیم همینطور به مرور زمان تولیدمان را ارتقا میدادیم.

از نظر توسعه ما باید ببینیم دیگران چه بودند، چه کردند و ما چه بودیم و الان آنها چه هستند و ما چه شدهایم. اینجا مایه تاسف است که ببینیم ترکیهای که هیچ انرژی ندارد حتی سنگآهن، الان بالغ بر 30 میلیون تن فولاد تولید میکند. قراضهاش را از آن طرف با هزینه هنگفتی میآورد و تولیدی که میکند را میتواند به خود ما بفروشد و ما نمیتوانیم رقابت کنیم. در صورتی که ما از ایران 24 میلیون تن سنگآهن صادر میکنیم، از آن طرف 6 تا 9 میلیون تن فولاد وارد میکنیم. در صورتی که میتوانیم با برنامهریزی صحیح این حجم را تبدیل کنیم به همان اشتغالزایی که دوستان اشاره کردند.

برخی معتقدند دولت نهم و دهم سرعت ما را در رسیدن به توسعه کم کرد و با تعریف پروژه هایی چون طرح های هشت گانه فولاد به این عقب افتادگی دامن زد.

حال که دولت تدبیر و امید روی کار آمده و با توجه به اتفاقی که در روابط بین المللی مان افتاد و توافق ژنو صورت گرفت، چقدر به آینده صنعت فولاد خوشبین هستید؟ آیا بهبود این روابط تاثیری در صنعت فولاد میگذارد؟


عرفانیان: من صرفنظر از اینکه در توافق ژنو چه اتفاقی خواهد افتاد، میتوانم به عنوان نظر شخصی ام بگویم بهتر است دولت و حکومت برنامه و اهدافش را زیر سقف تحریم برنامه ریزی کند. زیرا این بحث ساده ای است که اگر گروهی که آن طرف توافق ژنو هستند بدانند که ما توسعه مان یا اداره مملکتمان به شرطی شدنی است که تحریم برداشته شود، باهوش نیستند که تحریم را بردارند.

آنها به شرطی تحریم را برمیدارند که متوجه شوند ما در سایه فقر و تحریم هم زنده هستیم. بنابراین تمام برنامه های ما باید زیر سقف تحریم انجام شود و اگر دولت رسماً بخواهد با فرض برداشتن سقف تحریم برنامه ریزی کند حتماً به شکست منجر خواهد شد و حتماً صورت مساله غلط را حل کرده اند. نکته دیگر هم این است که متاسفانه اقتصاددانان در ایران هنوز برنامه ای برای اینکه با توجه به تحریم چه کار میتوان کرد تدوین نکرده اند. بنابراین محور اصلی برنامه ریزی باید زیر سقف تحریمها باشد. در این صورت است که دریچه باز شدن تحریم را میبندیم و هزاران دریچه برایمان پیدا خواهد شد.

حکومت ها در همه دنیا و به خصوص کشورهای صنعتی به قضیه برنامه ریزی با دقت توجه دارند که متاسفانه ما به آن توجه نداریم. نمیتوان گفت چون من مسوول جزیره فولاد مبارکه هستم یا وزیر مسکن اش فقط مسوول فولاد مبارکه یا مسکن هستم. از سویی بانک مرکزی نمیتواند خودش را مستقل از این قضیه بداند. اگر جایی پرتقال گران میشود، بانک مرکزی مسوول است که نتوانسته گردونه این بازار را درست بچرخاند. بند دوم اساسنامه بانک مرکزی نوشته است حفظ ارزش پول. یعنی حفظ رابطه بین کالاها. زمانی که یک سرمایه ای تبدیل به آهن میشود مالکیتها اعتباری است چون دیگر برای من نیست، در واقع نوبت ماست. به یاد دارم کوچک که بودم با پدربزرگم در مشهد به باغی رفتیم تا توت بخوریم. یک پیرمرد آنجا نشسته بود گفتم پدرجان ما میخواهیم اینجا توت بخوریم این باغ برای شماست؟ گفت نه نوبت ماست! پس زمانی که کارخانه فولاد مبارکه برای من میشود، نوبت من است. کارخانه فولاد است، 200 هزار شغل دارد و در اطراف این کارخانه درآمدزایی میکنند. بنابراین وقتی آمدید این را گرفتید باید به شخصی بدهید تا آن 200 هزار شغل را بچرخاند.

آقای خلیفه سلطانی شما چطور؟ چقدر توافق ژنو و بهبود روابط بین الملل در صنعت فولاد تاثیرگذار است؟

خلیفه‌سلطانی: معتقدم با خروج از تحریم، هم تهدید و هم فرصت در صنعت فولاد داریم. یعنی در حقیقت یک فرصت پیش روی صادرات یک تهدید پیش روی واردات. با توجه به اینکه الان به شرایط نسبتاً خوب خودکفایی در تولید انواع فولاد نزدیک شده ایم، در واقع میتوانیم نیاز داخلی مان را تامین کنیم. البته همچنان در برخی فولادها وابسته به وارداتیم اما در کل به خودکفایی نزدیک شده ایم. چون بالاخره روزی به خودکفایی خواهیم رسید، در آستانه خروج از تحریم، یک مقدار پول در این شش ماه آزاد میشود و فرصتی برای گشایش ال سی ها به وجود میآید. ممکن است مانند گذشته در سالهای اول، یک هجوم واردات فولاد به سمت ایران اتفاق بیفتد چون فولاد جزو کالاهایی است که واردات آن از همه چیز آسانتر است. کالایی خراب شدنی نیست و به راحتی جابه جا میشود. بنابراین تهدید پیش روی صنعت فولاد ایران پس از توافقنامه ژنو، واردات است. اگر قرار باشد واردات به صورت سنگین انجام شود، صنعت فولاد کشور به شدت زمین گیر خواهد شد. البته این یک روی سکه است و روی دیگر آن فرصتی است که برای صادرات محصولات ما به وجود میآید. در حقیقت با توجه به اینکه تحریم ها سبک شده است میتوانیم در این شش ماه بخشی از مازاد محصولات فولادی خود را به دیگر کشورها صادر کنیم.

پس آقای خلیفه سلطانی شما بهبود روابط بین الملل را برای «صنعت فولاد» هم فرصت میدانید و هم تهدید تلقی میکنید. آقای شهرستانی نظر شما در این خصوص چیست؟

شهرستانی: به نظر من این موضوع خیلی مهمی است. باید از این فرصت استفاده کنیم و راه را برای توسعه صنعت فولاد و صادرات انواع محصولات فولادی باز کنیم. پرسش اساسی امروز صنعت فولاد ایران این است که در شرایط فعلی چگونه میتوانیم به ظرفیت 55 میلیون تنی فولاد که دولت در نظر گرفته تا سال 1404 به آن برسد، برسیم. سیاستهای کلی درازمدت ما بر این است که فولاد مصرفی ما در داخل به حدود 45 میلیون تن برسد و 10 میلیون تن هم برای صادرات در نظر گرفته شود. تا سال 1404، حدود 12 سال بیشتر فرصت نداریم و باید همه توان کشور را در جهت ایجاد این ظرفیت 55 میلیون تنی به کار بگیریم که در این راه توسعه روابط با سایر کشورها میتواند کمک بسیاری به ما کند. شما چین را در نظر بگیرید، با اینکه بزرگترین تولیدکننده فولاد در جهان است، در سال 2008 که میخواست المپیک را برگزار کند و کمبود شدید فولاد داشتند، صادرات خود را قطع نکردند و کمبود خود را از طریق واردات جبران کردند. اما در کشور ما تا صادرکننده مشتری خودش را در دیگر کشورها پیدا میکند، ناگهان او را موظف میکنند که در ابتدا نیاز بازار داخلی را تامین کند و آنگاه به صادرات بیندیشد. در دولت قبل کلی داد زدیم که وضعیت صنعت فولاد بحرانی است اما متاسفانه گوش شنوایی وجود نداشت. حدود دو ماه پیش در وزارت صنعت جلسه ای برگزار شد و گفتند کارخانه های فولاد میتوانند تا خردادماه محصولات خود را صادر کنند. بنده صریحاً با این تصمیم مخالفت کردم و گفتم اگر قرار است فقط تا خرداد این کار صورت گیرد پس بهتر است اصلاً سراغش نرویم. همه گفتند چرا؟ گفتم نگاه ما به صادرات باید عوض شود. صادرکننده باید با دنیا رقابت کند و شرط برد در این بازار شناسایی خریدار است که زمانبر است و باید اعتمادسازی ها انجام شود. من صادرکننده اگر بخواهم صادرات پیوسته را در پیش بگیرم نمیتوانم بعد از خرداد به مشتری های خارجی بگویم متاسفیم، صادرات ممنوع شده و نمیتوانیم کالا صادر کنیم. این کار در صادرات قابل قبول نیست باعث خواهد شد اعتماد مشتریان را از بین ببریم. همین الان ایران، در ذهن سرمایه گذاران عراقی که کشور همسایه ماست به اندازه کافی بدنام شده است. تجار عراقی نمیتوانند روی ایرانیها سرمایه گذاری کنند. یک روز کالا میدهند یک روز نمیدهند. یک روز کیفیت شان خوب است و یک روز بد.

بنابراین اگر هدفمان این است که صادرکننده فولاد شویم، باید روی توسعه فولاد متمرکز شویم. این کار دور از دسترس نیست و میتوان با توجه به مواد اولیه و انرژی فراوان و همچنین منابع انسانی خوب این صنعت را در کشور توسعه داد و بخشی از بار صادرات را به دوش آن گذاشت. ما باید روحیه کار گروهی را در خود تقویت کنیم تا در گرو این روحیه بتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم اما متاسفانه در این کار کمتر موفقیت کسب کردهایم و در کارهایی چون خاتم کاری، قالیبافی و... موفقتر عمل کرده ایم.

اگر اجازه دهید بحث سومی را مطرح کنیم و به فاز دوم هدفمندی بپردازیم. اگر قرار باشد فاز دوم هدفمندی اجرا شود، آیا صنعت فولاد آمادگی آن را دارد؟ به هر حال تجربه فاز اول هدفمندی پیش روی ماست. با توجه به این تجربه، صنعت فولاد میتواند در این فاز از پس افزایش قیمتها برآید؟

خلیفه‌سلطانی: با توجه به اینکه به لحاظ ذخایر زغالسنگ کک شو، در مضیقه هستیم در دهه های گذشته تکنولوژی تولید فولادمان را بر پایه مصرف گاز طراحی کرده ایم چرا که تصور بر این بوده گاز ارزان مزیتی برای تولید فولاد بوده و در حقیقت تکنولوژی تولید فولاد بر اساس احیای مستقیم، یا با استفاده از گاز تعریف شده است. حالا که این استراتژی برای تولید فولاد تعیین شده است، نمیتوانیم بازی را به هم بزنیم. باید افزایش قیمت گاز برای فولاد، در اندازه هایی باشد که این بخش تولید را با مشکل مواجه نکنیم. در حقیقت تعریف استراتژی فروش گاز به صنعت فولاد را اینطور تعریف کرده اند که شما در این صنعت سرمایه گذاری کنید، ما گاز ارزان به شما میدهیم. دولتمردان در سالهای قبل به صاحبان صنایع گفته اند، همیشه معلوم نیست بتوانیم به خارج گاز بفروشیم، بنابراین باید صنایعی را در کشور توسعه دهیم که اگر گاز را نتوانستیم صادر کنیم، این گاز مازاد را بتوانند مصرف کنند. با توجه به این موضوع کشور به سراغ صنایعی مثل پتروشیمی، فولاد و امثال آن رفت و کارخانه های زیادی تاسیس شد. پس نباید نظم بازی را به هم بزنیم. وقتی برای فولاد برنامه ریزی میکنیم، در قیمت گذاری گاز باید چند قدم عقبتر در قیمت حرکت کنیم.

آقای شهرستانی نظر شما به عنوان یک تولیدکننده بخش خصوصی در این باره چیست؟

شهرستانی: اصلاح قیمت انرژی سیاستی است که دولت و مجلس آن را جدی گرفتهاند و باید همه صنایع آن را بپذیرند. بیشتر کشورهای صاحب صنعت فولاد از یارانه انرژی بیبهرهاند اما محصولی را به تولید میرسانند که در بازارهای جهانی قابل رقابت است. چطور ترکیه، کره و ژاپن که گاز و سنگ آهن ندارند میتوانند تولیدکننده فولاد باشند اما ما با گاز ارزان هم نتوانستهایم به لحاظ کمی همپای آنان رشد کنیم. آنها چطور میتوانند با انرژی گران تولید کنند و ما نمیتوانیم؟ معتقدم فاز دوم باید اجرا شود تا آنهایی که میتوانند در این وادی بمانند، به ادامه تولید بپردازند. قرار نیست ذخایر خدادادی را تلف کنیم بلکه باید به فکر نسل آینده هم باشیم و از این ذخایر بهترین استفاده را کنیم. تجربه نشان داده تا چیزی نیاز نباشد مردم به دنبالش نمیروند. در صنعت فولاد هم وضع به همین شکل است و تا احساس نیاز به بهینهسازی مصرف انرژی نشود، کارخانههای ما به سمت اصلاح خطوط تولید خود نخواهند رفت. اما بحث مهم روش اجرای اصلاح قیمتهاست که باید مثل همین قانون ارزش افزوده که افزایش سالانه آن مشخص است، قیمت حاملهای انرژی نیز به صورت پلکانی افزایش یابد تا تولیدکننده بتواند بر این اساس برای خود برنامهریزی کند.با این روش من تولیدکننده هم میتوانم در عرض مثلاً پنج سال خطوط تولید خود را اصلاح کنم و خود را با قیمتهای جدید وفق دهم.

چندی پیش آقای دکتر نیلی، مشاور اقتصادی رئیس جمهور در فراخوانی از صاحبان صنایع و اندیشمندان خواستند صنعتی را به دولت معرفی کنند که بتواند تا پایان سال آینده کشور را به رشد اقتصادی سه درصدی برساند. یکی از صنایعی که پیشنهاد شده صنعت فولاد است. به نظر شما آیا این صنعت با توجه به آغاز فاز دوم هدفمندی این توانایی را دارد؟

خلیفه‌سلطانی: صنعت فولاد در صورتی میتواند به ارتقای رشد اقتصادی کمک کند که زنجیره تولید آن از اکتشاف تا فولاد خام با هم در نظر گرفته شود. متاسفانه این زنجیره در حال حاضر وجود ندارد و مشکلات زیادی را به وجود آورده است. در بخش معدن ما با کمبودهایی در عرصه اکتشاف مواجه هستیم و نتوانسته ایم ذخایر جدیدی را مورد شناسایی قرار دهیم. اگر به دنبال رشد اقتصادی سه درصدی آن هم از سمت صنعت فولاد هستیم نیازمند یکپارچگی در این زنجیره ایم. وضع نباید به گونه ای باشد که معدنساز خود را بزند و کارخانه های فولاد هم راه خود را طی کنند.

به نظرم بهتر است دولت برای رسیدن به رشد اقتصادی سه درصدی سیاستهای کلی اش را تغییر دهد وگرنه رشد منفی مان مثبت نمیشود. اشتباه دولت این بود که نرخ بهره های بانکی را بالا برد و سرمایه در گردش را از دست مردم گرفتند و در بانکها گذاشتند. اگر سیاست را تغییر بدهند دوباره این سرمایه ها به بازار برمیگردد. از سویی یک بودجه مازادی برای بودجه عمرانی کنار بگذارند چون میزان فعلی بودجه عمرانی ناچیز است. بیشترین مصرف فولاد ما در کارهای عمرانی و زیرساختهایی مثل پلها، سدها و... است. پس اگر میخواهیم رشدمان بالا برود باید در میزان بودجه عمرانی تجدید نظر کنیم که با توجه به تصویب این بودجه در مجلس عملاً چنین پیشنهادی محقق نخواهد شد. من چشمم آب نمیخورد رشد اقتصادی بالایی را در سال آینده داشته باشیم و به نظرم میآید که سال آینده هم مثل امسال رشدی منفی را تجربه کنیم مگر اینکه خود دولت، در برخی سیاستهایش در سال آینده، تجدید نظر کند. هر سه قوه باید درگیر توسعه شوند و از آن دفاع کنند وگرنه اگر قرار باشد هر کس ساز خود را بزند به جایی نخواهیم رسید. ما بین 9 تا 11 درصد منابع دنیا را در کشورمان داریم در حالی که فقط یک درصد جمعیت جهان در ایران زندگی میکنند پس در چنین شرایطی به نظر میرسد باید وضع زندگی مردم خیلی بهتر از این باشد.

دبيران ميزگرد : عليرضا بهداد / فريبا رسولي
تاریخ انتشار : جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۱۴
کد مطلب: 4416
 
۱ نظر
مرجع : تجارت فردا
 


مهران نیوز 93
با سلام
این جمله (زیر سقف تحریم ) آقای عرفانیان هوشمندانه بود ولی کافی نبود.
مانند این است که بگوئیم یک نفر را که شنا نمیداند وسط اقیانوس (و نه استخر) بیندازیم تا شنا کردن یاد بگیرد.
اینکه ابزاری از ما استفاده نشود درست است اما
اینکه بگوئیم با دیگران تعامل نداشته باشیم درست نیست. (300)
۱۳۹۳-۰۲-۲۶ ۰۱:۵۶:۴۲