به گزارش ماین نیوز، در همین رابطه گفتوگویی با حسن رضاییپور، مدیرعامل کارگزاری اقتصاد بیدار و از فعالان و کارشناسان قدیمی بازار سرمایه انجام دادهایم که در ادامه میخوانید. واردات بیرویه محصولات یکی از مشکلات اساسی کشور در بخشهای مختلف است. آیا با عرضه اولیه محصولات وارداتی نمیتوان روند واردات را برنامهریزی کرد و متناسب با نیاز داخلی اقدام به واردات کرد؟
نداشتن آمار دقیق از اساسیترین مشکلات کشور است. با توجه به جمعیت کشور و توانمندیهای موجود در صنعت، میزان نیاز به کالاها تا حد زیادی قابل پیشبینی است و سازمانها و ارگانهای مختلف نیاز خود را در قالب بودجههای سالانه اعلام میکنند.
اما هیچوقت آمار بروز از میزان ثبت سفارشها و کالاهای وارد شده نداریم و تاجران یا تولیدکنندگان زمانی از واردات بیرویه اطلاع پیدا میکنند که کار از کار گذشته است. عکس این حالت نیز وجود دارد و در برخی مواقع تولیدکنندگان یکباره با کمبود کالا روبهرو میشوند بنابراین یکی از مزیتهای عرضه اولیه کالا در بورسهای کالایی ارائه آمار دقیق از میزان موجودی و ذخایر است بهطوریکه قبل از بروز بحران، فعالان و مسئولان را متوجه کمبود یا افزایش میزان عرضه کالا میکند به ویژه اینکه بورسهای کالایی با تنوع قراردادها میتوانند حتی میزان نیاز ماههای آینده را نیز برآورد کنند.
تاثیر عرضه محصولات وارداتی در بورس بر شفافیت قیمت و جلوگیری از جولان واسطهها را چطور ارزیابی میکنید؟
دومین مشکل طرحشده شفاف نبودن قیمت کالاهای وارداتی است. شفاف نبودن قیمت نهتنها موجب متضرر شدن فعالان اقتصادی میشود بلکه باعث زیان دولت به دلیل فرار مالیاتی یا کم اظهار کردن ارزش کالا میشوند. عرضه اولیه کالاهای وارداتی در بورسها میتواند مرجعی مطمئن برای ارزشگذاری قیمتی کالا و محاسبه حق و حقوق دولت باشد. از طرفی در صورت عرضه اولیه کالاهای وارداتی مصرفکننده نهایی میتواند بهصورت مستقیم به کالای مورد نیاز خود دسترسی پیدا کند. در این حالت معاملات واسطهها نیز شفاف شده و دولت میتواند نسبت به وصول مالیات خود از سود حاصل از فعالیت واسطهگری اقدام کند.
آیا عرضه محصولات صادراتی در بورس در جلوگیری از خامفروشی تاثیری خواهد داشت؟
جواب این سوال در برآورد مزیت نسبی تولید در کشور نسبت به سایر کشورها خواهد بود. برای نمونه صنعت فولاد در وضعیت رکود به سر میبرد، به صورت مطمئن تولیدکننده داخل تمایلی به تولید نداشته و از مواد خام استفادهای نمیکند، در این حالت خامفروشی نهتنها برای اقتصاد کشور مضر نیست بلکه میتواند حداقل صنایع معدنی را فعال نگه دارد. البته طبیعی است در صورت نیاز کشور به مواد خام، صادرات جایز نبوده و ارزش افزوده را نصیب کشورهای دیگر میکند بنابراین پیشنهاد میشود مواد خام ابتدا در رینگ داخلی عرضه و در صورت نداشتن تقاضا از طریق رینگ صادراتی عرضه شود که این موضوع در ماده ۳۷ قانون رفع موانع تولید نیز دیده شده است.
یکی از معضلات ما در بحث صادرات، رقابت منفی شرکتهای ایرانی در بازارهای خارجی است، اگر روند صادرات به صورت هدفمند و از یک کانال انجام شود، میتواند در اتحاد شرکتهای ایرانی تاثیرگذار باشد؟
قیمت تابعی از عرضه و تقاضا است. به طور قطع رقابت شرکتها را میتوان نوعی سرمایهگذاری در بازار هدف تعریف کرد که البته بهتر است این رقابت با سایر کشورها باشد. این امر مستلزم سیاستگذاری بازرگانی خارجی در سطح کلان است و در همین راستا تشکیل سندیکاها میتواند تا حد زیادی از شکلگیری رقابت منفی بکاهد. اما تجربه نشان داده وقتی بازار هدف محدود باشد، رقابت منفی نزد اعضای یک سندیکا هم نمایان میشود.
بنابراین با مطالعه سایر بازارهای منطقهای و مساعدت مسئولان میتوان نسبت به توسعه بازار و کاهش رقابت منفی کمک کرد که بورس کالا نیز میتواند یکی از ابزارهای مناسب در این زمینه باشد. در دنیا، بورسهای کالایی به مرجع قیمت برخی کالاها تبدیل شدهاند، آیا رونق صادرات محصولاتی که در آنها مزیت تولید داریم از مسیر بورس کالا، میتواند در قیمتهای منطقهای تاثیری داشته باشد؟
تجربه موفق در عرضه قیر شرکتهای ایرانی در بورس کالا در سالهای گذشته نشان داده عرضه کالاهای صادراتی از مرجع رسمی که پایگاهی برای ثبت قیمت دارد میتواند در تعیین قیمتها در منطقه یا حتی در سطح جهانی تاثیرگذار باشد. بسیاری از کشورهایی که دارای بورسهای کالایی هستند و در تعیین قیمت نقش کلیدی دارند به طور حتم تولیدکننده کالا نیستند و فقط مرجعی برای کشف قیمت کالاها هستند.
هماکنون ما در محصولات کشاورزی همچون پسته، زعفران، خرما، کشمش و در کالاهای صنعتی مانند سیمان و مس و در سنگهای معدنی دارای مزیت نسبی هستیم. در صورت ثبت معاملات بهصورت رسمی و انتشار آن از سوی بورس کالا بهطور قطع میتوان به تاثیرگذار بودن کشور ایران در تعیین قیمت کالایی در سطح منطقهای یا جهانی یادشده امیدوار بود. در برخی از کالاهایی که هماکنون در آن دارای مزیت نسبی هستیم با سرمایهگذاری و برنامهریزی تولید انبوه در کشورهای همسایه و برخی از کشورهای دیگر شاید در سالهای آینده این فرصت طلایی را نداشته باشیم. بهطور مثال هماکنون در افغانستان کشت زعفران بهصورت انبوه آغاز شده و میتواند خطر جدی برای زعفران ایرانی باشد.
دولت بارها بر تامین مالی بنگاههای بزرگ از طریق بازار سرمایه به جای سیستم بانکی تاکید کرده است نظر شما در این باره چیست؟
شکی نیست که بازار سرمایه محل مناسبی برای تامین مالی بنگاههاست چراکه تامین مالی از طریق بازار سرمایه به طور مستقیم جذب تولید شده و موجب افزایش تولید ناخالص ملی میشود. هزینه تامین مالی از این طریق برای بنگاهها کمتر از بانکها است چراکه بانکها به اصطلاح واسط بین سرمایهگذار و سرمایهپذیر شده و در این بین سهم سودی نیز برای تامین مالی از سرمایهپذیر میخواهند. به علاوه اینکه در صورت تامین مالی از بانکها از محل تجمیع سرمایههای خرد ریسک مدیریت بنگاهها نیز بالا رفته و در موارد بسیاری به دلیل تخصص نداشتن مدیران تعیینشده از سوی بانکها بنگاهها با مشکل روبهرو شده و سایر سرمایهگذارانی هم که بهطور مستقیم در شرکتها سرمایهگذاری کردهاند را با ریسک روبهرو کردهاند.
اما اینکه چرا هماکنون سهم تامین مالی از بانکها در کشور چند برابر سایر کشورهاست به نبود فرهنگ سرمایهگذاری در بازار سرمایه نزد بنگاهها و عامه مردم برمیگردد. بدیهی است در اینباره همت جدی از سوی دولت برای تسهیل در قوانین و مقررات، اعطای مشوقهای لازم و معافیتهای مالیاتی میطلبد.
امسال دولت توانست با کمک تامین مالی از بورس کالا و فرابورس، بخش قابلتوجهی از مطالبات گندمکاران را پرداخت کند، این شیوه را چگونه ارزیابی میکنید؟
همهساله دولت برای تامین نقدینگی مورد نیاز گندمکاران متوسل به سیستم بانکی میشد این در حالی است که با این اقدام در چند روز کل اوراق خریداری و وجوه جمعآوریشده برای پرداخت مطالبات به حساب عرضهکننده واریز شد. اوراق سلف موازی میتواند یکی از ابزارهای تامین مالی برای بیشتر شدن سهم بازار سرمایه در تامین مالی در مقابل بازار پول باشد و از وابستگی بنگاهها به بازار پول برای تامین مالی بکاهد.
سرمایه تامین شده از این روش مستقیم و بدون واسطه در اختیار تولیدکننده قرار گرفته و سرعت تامین مالی را بالا میبرد. علاوه بر این، با توجه به کمهزینه بودن در مقایسه با بازار پول هزینههای جانبی را برای تولیدکننده پایین آورد. علاوه بر این، این اوراق به دلیل ماهیت سرمایهگذاری مورد توجه سرمایهگذاران است. نقدشوندگی این اوراق برای سرمایهگذار باعث میشود سرمایهگذار هر لحظه این اوراق را تبدیل به پول کند. از این رو این اوراق میتواند در جهت جذب نقدینگی سرگردان جامعه نقش مهمی ایفا کرده و علاوه بر کنترل نقدینگی، به صورت هدفمند سرمایه را در جهت تولید و رونق اقتصادی هدایت کند. این اقدام را شاید بتوان یکی از گامهای موثر دولت در جهت ترویج فرهنگ سرمایهگذاری در بازار سرمایه دانست.